خیلی مشتاق شنیدن نظرات افراد راجع به pride month ام. ممنون میشم نظراتتون رو به اشتراک بگذارید.
خیلی مشتاق شنیدن نظرات افراد راجع به pride month ام. ممنون میشم نظراتتون رو به اشتراک بگذارید.
شلوغم. شلوغ از ادما. بده. نباید. باید بتونم به ادمایی که لازم نیستن، نه بگم. باید بتونم.
بابای غزل مرد. چند ماه دیگه کنکور داره. میعاد هنوز هفتمه. عمم موهاش سفید شده. امین تنها مونده. ذهنم درگیر هزار تا چیزه. فردا شیمیه. رفتن به شهرستان برگشتن دیشب، فرصت خوندن تا فردا. راستش هنوز بیست صفه مونده تا فقط روخونی کتاب تموم شه. این دلیلا قانع کننده نیست. هست؟ نمی افتم. شاید خوب ندم. بهرحال چیزی که میدونم اینه که، سرم فوق العاده درد میکنه. چرا سردردا منو خلاص نمیکنه؟ یا خلاصم کنه یا خلاص شم ازشون. باید بخونم. با این سردرد؟ با این سردرد
باشه ولی اخه تولدته اشنای غریبهترین شده:.)
ارزو میکنم ازم متنفر نباشی منو تو همین مصرعیم که:
از خواب میپرم، رویای ناتمام:)
کاش هیچ وقت نمیدیدمت:..))
دیروز عینک برام تجویز شد! اصلا میگن تجویز یا چی؟ نمیدونم بهرحال کلی مامان و بابام ناراحت شدن، اما اخه فقط یه عینکه! بهرحال انتخاب عینک سخت بود. راجع به حس و حال این روزا عملن چیز خاصی نیست فقط میشه گفت حسرت یا شایدم کلی چرا و عذاب وجدان و اره خلاصه حسای درهم برهم و نیما هم اینبار سهم خودشو داره، زیاد. اون مهربونه قربون صدقه رفتناش اهمیت دادنش به گریههام و همه اینا هست آره اما من شروع نمیکنم. شایدم شروع شده اما نه... نباید. خب راستش هیچ چیز ابنجا درست نیست.
بازم شکستم. خب درد میکنم. به حرف سوفی گوش میدم، تلخی رو به شیرینی حماقت ترجیح میدم.
با تو اشتباه کردن بدجور دلچسبه. ایا من باز با تو اشتباه خواهم کرد؟
خب راستش نمیدونم. میخوام یاد بگیرم شرایط رو بگیرم تو دستم. گریه نکنم. قوی باشم. میتونم؟ نمیدونم