داره عصر یخبندان نشون میده. ذوق بینهایت در من مستولی شد.
دیدم تو توضیحات اینجا زدم برایش عوضش کردم به برایم. خوبه که یاد گرفتم باید برای خودم زندگی کنم. بابتش مرسی از کتاب بریت ماری و تویی که یه مدت تو زندگیم بودی.
دلم شروع یه کتاب جدیدو میخواد، یچیز مثل بریت ماری اینجا بود. دلم یه نتیجه واحد میخواد. شایدم نمیخواد. نمیدونم هرچی که هست سردرگمی گاهی بدجور فکر و ذهن ادمو به تباهی میکشونه.
دیشب سر زیست خوابم برد و خب ازمون گزینه دو غیر زیست و ریاضی راضیم. مودم اینه. تموم شد؟ تنکیو نکست. بریم برا قلم چی.
از حموم اومدم موهام خیسه چون خوابن نمیشه سشوار کشید سو، نشستم جلو اینه که شونه کنم موهامو برم زیست بخونم. حقیقتش اینه من برا زیست فردا اماده نیستم. سی و دو صفس. ینی میشه بشه تموم شه؟ خدایا لطفا:)))
هی من قول میدم زیست میخونم هی نمیخونم. دیگه قول میدم به شرافتم قسم بخونم .
والا حقیقتش دیدم اکثر بازدید کننده ها المانین گفتم یه خارجی بنویسم شاید کامنتی چیزی گذاشتن. احساس فلاکت بار تنهایی دارم اینجا.
بنده تو سایت چیز مدیکال استیودنتز ثبت نام مجدد کردم و باحال به نظر میاد. امیدوارم خوب پیش بره. وای فردا. خدایا خودت کومک
هندسه خیلی شیرینه ولی گاد پیلیز، وقت تنگه تلوخدا زود تموم شو من باید زیست بخونم خب.
راستی کتابراهو باز کردم و دیدم بله اکانت برای اقایی به اسم ارشه که به جز ارش یه اقای دیگهای به اسم حسین هم توش هست و اسم من. خیلیم عالی. تو یه فرصت مناسب باید پیام بدم؟ شت متولد هفتاد و یکه اقا ارش. نمیتانم. کومک.