یکی از هیجده اردیبهشتا...
نوزده تا تولد گرفتی، نوزده تا تولد توی هیجدهم اردیبهشت ماه! شونزده تاشو بودم. حالا دارم فکر میکنم، به اینکه توی این همهی سالا هیجدهم اردیبهشت کجا بودم؟ چکار میکردم؟ کجای این تهران بزرگ، توی کدوم کوچه پس کوچش! بیا تخمین بزنیم، حسابای الکی از همونایی که کلی محاسبه میکنی درصد میگیری معادله حال میکنی و تهشم همهی ساعتای مصرف شده و انرژی تحلیل رفته برات دست تکون میدم و انگار تو و جواب بدست اومده و مغزت توی یه تیمید و اونا یه تیم سرسخت دیگه که حریف میطلبن! چقدر در هم شد همه چی...
کجا بودیم؟ آها.
خب اصلا بنظرت طهران چند تا کوچه داره؟ چند تا خیابون؟ چند تا پارک؟ چند تا رستوران؟ چند تا سینما؟
فکر کنم به جواب نرسیم، اصلا کی به کیه؟ مگه مهمه تو کجا بودی من کجا بودم؟ مگه مهمه من چکار میکردم تو چکار میکردی وقتی الانو داریم، فردا رو داریم، دو روز بعدو داریم، سه روز بعدو داریم، چهار روز بعدو داریم و اصلا! بیخیال! ما اینده رو داریم.
علی ای حال، بیا به فرداها بیشتر فکر کنیم، فقط ساختن فرداها دست ماست.
- ۰۰/۱۲/۲۶